اِهِم

ساخت وبلاگ

 

وقتی سنم کمتر بود و هنوز قاطی دنیای هزار رنگ و هزار توی آدم بزرگ ها نشده بودم، فکر می کردم که کلاً دو جور سرفه داریم: یکی برای موقعی است که سرما خورده ایم و یکی هم برای زمانی که چیزی توی گلویمان می پرد! اما اشتباه می کردم...

سرفه کردن آداب و انواعی داشت که من از آن بی خبر بودم. 

یک بار همراه مادرم رفته بودم دستشویی مسجد سر کوچه مان و منتظر بودم خانمی که داخل است بیاید بیرون. دیدم از داخل دستشویی هی صدای سرفه می آید؛ اما سرفه هایش معمولی نبود... بو داشت! هی سرفه می کرد، بو می آمد... هی سرفه می کرد و... لابه لایش من صداهایی می شنیدم که شبیه سرفه نبود.

خلاصه کارش تمام شد و آمد بیرون. تمام مدتی که پشت در توالت منتظرش بودم به این فکر می کردم که آن زن حتماً سرما خورده که آن همه سرفه کرد، وگرنه احتمال اینکه توی توالت چیزی داخل گلویش پریده باشد خیلی کم بود. اما اگر سرما خورده بود، پس چرا شبیه سرماخورده ها نبود و اصلاً ماجرای آن بوها و صداهای همراه سرفه چه بود؟

این ماجرا بدجوری ذهنم را به خودش مشغول کرده بود؛ باید سر از کار آن زن درمی آوردم!

.....

بعدها فهمیدم که ماجرا به آن پیچیدگی ای که من خیال می کردم نبود. مشکل من این بود که فکر می کردم سرفه فقط دو نوع دارد. اما نمی دانستم یکی از کارکردهای مهمش گم کردن رد سر و صداهایی است که ممکن است در توالت ایجاد شود.

شما با این کاربرد سرفه آشنا بودید؟!

 

 پ ن:

اگر همیشه با اطلاعات و دانسته های پیشینمان با مسائل جدید روبرو شویم، حتماً دچار سوء تفاهم خواهیم شد. زندگی سیال است و هیچ کدام از لحظه هایش شبیه هم نیستند. ما هم باید ثانیه به ثانیه تغییر کنیم؛ باید جاری باشیم...

 

آیا وقت آن شده که به "زندگی" سلام کنم؟...
ما را در سایت آیا وقت آن شده که به "زندگی" سلام کنم؟ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : aramtarazdarya بازدید : 112 تاريخ : يکشنبه 14 بهمن 1397 ساعت: 2:46